♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
وقتی در سفر کتابی با خودت به همراه می بری
یک چیز عجیبی اتفاق می افتد؛ کتاب شروع می کند به جمع آوری خاطراتت
بعدها کافی است که تو فقط لای آن کتاب را باز کنی تا دوباره به همان جایی برگردی که کتاب را اولین بار خوانده ای
یعنی با خواندن اولین کلمات، همه چیز را به یاد می آوری: عکس ها، بوها، همان بستنی ای که موقع خواندن می خوری
حرفم را باور کن
کتاب ها درست مثل نوارهای چسبناک مخصوص گیر انداختن مگس هستند
خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحات چاپی نمی چسبند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سیاه قلب _ کورنلیا فونکه